مسألۀ اولویتیابی چیست؟
هنگامی که در سال 2011 اعتراضات مردمی در کشورهای عربی آغاز شد، برخی امید داشتند که بیداری اسلامی باشد؛ اما مطلعانی بودند که هشدار میدادند آیندۀ این تحولات، روی کار آمدن تندروهای مخالف تشیع در این کشورها خواهد بود؛ مانند جریان اخوان المسلمین در مصر[1]، که در سال 2013، قاتل شیخ حسن شحاتۀ شیعه را با بازخواستی اندک[2] بدرقه کرد و تحولات سوریه با پیدایش داعش همراه شد. از این دست موارد، فراوان است اما مورد قابل تأمل دیگر که جا دارد بیشتر روی آن تأمل کنیم، هشدارهایی است که اغلب جامعهشناسان ایرانی درباره احساس مردم دربارۀ سختگیری نسبت به دینداری، در دهۀ گذشته ابراز کرده بودند و آنقدر نادیده گرفته شد مشکلات فراوانی را در جامعۀ ایران به وجود آورد.
مسألۀ عدم تحلیل اولویتهای آیندهنگر کارهای فرهنگی، وقتی جدیتر میشود که به هزینههای مالی و نیروی انسانی برخی موسسات فرهنگی در چند دهۀ اخیر نگاه کنیم و ببینیم که مثلاً به قیمت امروز، چند (ده) میلیارد تومان را در چند روستای دورافتاده یا منطقۀ محروم شهری هزینه کردهاند و در مدت بیش از چند دهه تنها توانستهاند تعداد محدودی کودک یا نوجوان را در برنامههای دینی شرکت دهند؛ اما نه تنها تحول جدی در آن زیستبوم ایجاد نشده، بلکه به مهاجرت در آن منطقه نیز دامن زدهاند. نکتۀ نگرانکننده این است که اغلب این فعالان فرهنگی و سرمایهگذاران، صرفاً به چند مورد موفقیت کوچک خود اشاره میکنند و دلخوش هستند که زحمتشان مقبول درگاه حق است. انشاءالله که چنین است، اما آیا اگر این منابعِ جامعه تشیع، در جای دیگری هزینه میشد، نتایج به مراتب بیشتر و بهتری را نتیجه نمیداد؟! آیا همین تلاشها در تحولات پیشرو، بیاثر و نابود نخواهد شد؟! متأسفانه بحث که به اینجا میرسد، هیچ پژوهش سیستماتیکی از طرف این بزرگواران و دلسوزان، ارائه نمیشود و مشخص است که این فعالیتها صرفاً با نیت خیر انجام شده و نه بر اساس مطالعات امکانسنجی[3].
بدین ترتیب، با توجه به تحولات پرشتاب و پیچیدۀ دنیای امروز، دیگر نمیتوان بدون داشتن تفکر راهبردی و آیندهنگر، در هیچ امری، امید معقولی به موفقیت بلندمدت داشت؛ بهخصوص در فعالیتهای فرهنگی؛ آن هم در دنیای پر فتنۀ شیعیان خاورمیانه. پژوهش حاضر نیز به درخواست موسسه سرمد، برای پاسخ به این سؤالات، انجام شده است:
1. تنوع دینداری در جامعۀ ایران چگونه است؟ چه پاسخی به این سوال، به موسسه سرمد کمک میکند تا بتواند جامعۀ هدف خود[4] و اولویتهای مسائل دینداری آن در دهۀ آتی را بهتر بشناسد؟ [روش: فراترکیب پژوهشهای جامعهشناسان]
2. مسائل دینداری قشرهای منتخب جامعۀ ایران، در آینده، چیست؛ و باهمنگری پیشرانهای مسائل آنها، چه اولویتی را نتیجه خواهد داد؟ [روش: فراتحلیل کیفی مطالعات کیفی و تحلیل لایهای علتها]
3. بر اساس تجارب بومی و بینالمللی، اقدامات پیشنهادی برای مواجهه با اولویتها کدامند؟
تمرکز بر جامعۀ هدف
در پاسخ به سؤال اول این تحقیق، سعی شد نظرات جامعهشناسانی تحلیل شود که در زمینۀ مطالعات تجربی و میدانی دینداری در ایران، رزومهدار باشند و علاوه بر داشتن نگاههای متنوع و واگرا، همگی نسبت به دینداری در ایران، دغدغۀ مثبت داشته باشند. بدین ترتیب با مرور عناوین تمام 2180 مقالۀ 30 جامعهشناس، در سایت ensani.ir و کتابهای آنها، 489 پژوهش انتخاب شد[5] و چکیدۀ آنها مطالعۀ گردید. در گام بعد حدوداً 90 منبع (هر جامعهشناس 3 منبع) گزینش شد و مطالعۀ کامل آنها انجام شد. سپس یک پژوهش از هر صاحبنظر[6] تلخیص شد و نکتهای ویژه، از آن برداشت شد. ملاک انتخاب پژوهشهای نهایی «تنوع» و «واگرایی» بوده است. یعنی به دنبال این نبودیم که چه مفهومی در پژوهشهای بیشتری تکرار شده است، بلکه پژوهشهایی را مورد توجه قرار دادیم که در عین داشتن اعتبار، مفهوم و مطلب جدیدی را ارائه دهد. از کنار هم گذاشتن و ترکیب ۳۰ پژوهش جامعهشناختی، نکاتی حاصل شد.
پژوهشهای دکتر محمدامین قانعیراد[7]، دکتر فرامرز رفیعپور[8]، دکتر تقی آزادارمکی[9] و دکتر نعمتالله فاضلی[10] به ما نشان دادند که مهمترین شاخصۀ توسعه، نوسازي یا مدرنیته، شهرگرایی و رشد شهرنشینی است. گرچه ورود ایران به دوران تجدد، به عصر مشروطه باز میگردد، ولی سیاستهاي نوسازي در دهههاي چهل و پنجاه شمسی شتاب بیشتري یافت. رشد شهرسازي، مهاجرت به شهرها، توسعه و تعدد فعالیتهاي اقتصادي، گسترش تحصیلات عمومی و دانشگاهی، به رشد طبقۀ متوسط جدید، افزایش تعداد تحصیلکردهها و در نتیجه رشد قشر روشنفکر انجامید. بنابراین، شروع دورۀ جدید مدرنشدن جامعۀ ایران، از اواسط دهۀ 1340 است و فرایندی شکل گرفت که انقلاب، فقط یک مرحله از پیامدهای آن بود و روند تغییر نظام اجتماعی ایران، به غیر از مرحله جنگ، کم و بیش در همان مسیر است.
بدین ترتیب، اساساً بررسی دینداری در ایران، بررسی تفکرات و نحلههای دینی نیست، و هر چه بیشتر، «دینداری»، روی «زیستبوم اجتماعی» و «هویت» قرار میگیرد و به همان مسیر میرود[11]. بر این اساس با تنوع زیست دینی، در دو محور «جغرافیای انسانی» و «قشربندی اجتماعی»، مواجه میشویم. این تنوع و قشربندی هویت دینی، اولاً با سنخ «دینداری مذهبی»، تطبیق کامل ندارد، اما به این معنا نیست که عموم جامعه، خود را دیندار نمیدانند. دکتر محسن نیازی، در مقاله «طراحی الگوی مؤلفههای هویت ملی در ایران» (1401)، با بررسی 250 مقاله که بین سالهای 1388 تا 1398 درباره هویت ملی ایرانیان نوشته شده، 40 مورد را انتخاب میکند و از جمعبندی آنها به این نتیجه میرسد که مهمترین ابعاد 7 گانه هویت ملی به لحاظ بیشترین قلمرو مفهومی و مؤلفهها به ترتیب عبارتاند از: بعد فرهنگی، بعد اجتماعی، بعد تاریخی، بعد سرزمینی، بعد دینی، بعد زبانی و ادبی و در نهایت بعد سیاسی. دینداری یکی از ابعاد جدی هویت ایرانیان است و شامل این موارد: زیارت اماکن مقدس، اعتقاد به ناظر بودن خداوند بر اعمال ما، شرکت در مراسم دین، اعتقاد به ضرورت دین اسلام برای ساختن ایرانی سربلند، علاقهمندی و احترام به شخصیتهای مذهبی و آگاهی نسبت به اصول و احکام دینی. در ابعاد دیگر هویت ملی نیز مورد خاصی که در تضاد با ارزشهای اساسی و شخصیتهای محوری تشیع باشد، دیده نمیشود.
بدین ترتیب، بر اساس جمعبندی اولیهی 30 مطالعة جامعنگر/واگرا/متنوع از جامعهشناسان تجربی مطرح کشور، که در این پژوهشها، دینداری افراد جامعه را از منظر خود آنها بررسی کردهاند و نه از منظر تئوریهای جامعهشناختی، میتوان توجه به گروههای «هدف»[12] را به صورت جدول زیر، پیشنهاد داد. ماهیت ستونهای جدول از کتاب «جامعۀ ایرانی: جامعهای ناهموار» نوشتۀ دکتر تقی آزاد ارمکی، و ماهیت سطرهای آن از مقالۀ «لایههای جنبشی جامعه ایران؛ دو جنبش کلان و ده جنبش خرد اجتماعی» نوشتۀ دکتر حمیدرضا جلاییپور گرفته شده است. انتخاب «نخبگان» نیز بر اساس مقالۀ «مشارکت گفتگویی در شبکۀ نخبگان دانش» نوشتۀ دکتر قانعیراد است و مجموع قشرها، تطبیق بسیار قابل توجهی با مقالۀ «خرده فرهنگهای اقلیتی و سبک زندگی، روندها و چشماندازها» نوشتۀ دکتر ناصر فکوهی دارد.
جغرافیای انسانی - هویتی | ||||||
تهران[13] | کلانشهرها[14] | مراکز استان تلفیقی[15] | شهرها | روستاها | ||
قشربندی اجتماعی هویتی | نخبگان | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
خانوادههای مذهبی | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
زنان | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | |
جوانان | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
نحوۀ ترتیب سطرها و ستونهای جدول فوق، براساس میزان اثربخشی آنها بر تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران است. ایرانیان از قرن 19 تا به امروز تحت تأثیر تحولات جهانی فرایندهای مدرنشدن قرار گرفتهاند و در این میان، تهران، مهمترین جلوهگاه و تبلور فرایندهای مدرنیته در ایران و مادرشهر مدرنیتۀ ایرانی بوده است. تهران، در فرایند توسعۀ شهری ایران، چه به لحاظ نرخ رشد شهرنشینی و چه به لحاظ نقشی که فرهنگ شهری تهران در شکل دادن و برساختن شهرنشینی نوین عهدهدار بوده، همواره نقش اصلی را ایفا کرده است. (نعمتالله فاضلی، 1399، کلانشهر و فرهنگ، ص171). اهمیت نخبگان نیز از مقالۀ دکتر قانعیراد گرفته شده است، اما مورد توجه دکتر محمود سریعالقلم، در کتاب «عقلانیت و توسعهیافتگی ایران» هم هست. با این حال، نخبگان مورد نظر در این جدول، تعریفی است که بنیاد ملی نخبگان، از «نخبه»[16] و «استعداد برتر»[17] در سند راهبردی کشور در امور نخبگان، ارائه کرده است.
اولویتیابی پیشرانهای هویتساز جامعۀ هدف
در فاز نخست پژوهش، مشخص شد که دینداری در جامعۀ امروز، در بستر «زیستبوم اجتماعی» افراد و «هویت» آنها شکل میگیرد. اثرگذار بودن در زیستبوم اجتماعی ایران نیز اساساً با اولویت تهران و کلانشهرها و قشرهای نخبگان، مذهبی و زنان است. بنابراین برای بررسی آیندۀ دینداری قشرهای جامعه، باید آیندۀ هویت آنها را مد نظر قرار داد و تحلیل دینی خودمان را روی این بستر انجام دهیم. روشی که برای بررسی آیندۀ هویت در قشرهای هدف اتخاذ گردید، تحلیل لایهای علتها، براساس گفتههای خود افراد بود. یعنی مقالاتی را که از ابعاد مختلف به سراغ جامعۀ هدف ما رفته بودند و مسالهای ناظر به هویت آنها را بررسی کرده بودند، شناسایی کردیم و در چارچوب آیندهپژوهی انتخاب شده، تحلیل کردیم.
برای گردآوری این اطلاعات، در ابتدا 15 مجلۀ علمی و پژوهشی مدنظر بود که تعداد قابل توجهی از مقالات فاز نخست پژوهش، در آنها منتشر شده بود. سپس مجلاتی که در عنوان خود واژگان «خانواده»، «زنان»، «راهبرد»، «آینده»، «فرهنگ»، «جغرافیای انسانی»، «زن» و «جامعهشناسی فرهنگی» را داشتند نیز بررسی و در نهایت 5۵ مجله فهرست شدند. با مرور عناوین تمام مقالات سالهای 1397 تا 1402 این مجلات، که بالغ بر 9275 مورد بودند، 1072 مقاله، مرتبط تشخیص داده شدند.
در بررسیهای انجام شده روی مجلات مرتبط، 24 مقالهی کیفی شناسایی شدند که به هویت زیست دینی نخبگان تهران مرتبط بودند؛ که در آنها با بیش از 930 نفر مصاحبه شده است. همچنین یک پژوهش نیز با تحلیل عاملی روی 400 نفر، عوامل قابل توجه زیست دینی این گروه را استخراج کرده است. در بررسیهای انجام شده روی مجلات مرتبط، 15 مقالهی کیفی نیز شناسایی شدند که به هویت زیست دینی نخبگان کلانشهرها مرتبط بودند. اما از آنجا که در مورد کلانشهرهای اهواز و قم، مقالهای در این مجلات نبود و در مورد تبریز نیز تنها یک مقاله وجود داشت، در زمینهی زیست هویتی دانشجویان این شهرها، جستجوی مجددی انجام شد و 5 مقاله، اضافه گردید؛ که در آنها با بیش از 517 نفر مصاحبه شده است. بدین ترتیب 45 مقاله که با حدود 1500 نفر مصاحبه کرده بودند را مورد تحلیل قرار دادیم و موضوعات ذیل با فراوانیهای متفاوت بهدست آمد:
ارتباطات اجتماعی (35)؛ توانمندی فردی (29)؛ نگرش دینی (28)؛ محیط و اقتضا (25)؛ جو احساسی (24)؛ اخلاق و روان (22)؛ اقتصاد فردی (20)؛ اهمیت دادن به مسائل اجتماعی (20)؛ ارتباط با خانواده (19)؛ مواجهه با نهادهای فرهنگی (17)؛ رویکرد نتیجهگرا (14)؛ مسائل سیاسی (14)؛ رسانهها و فضای مجازی (13)؛ دوگانۀ سنت و مدرنیته (10)؛ مناسک و شعائر دینی (9)؛ روابط عاطفی و جنسی (8)؛ فراغت و سرگرمی (8)؛ نگاه نقاد (7)؛ خلاقیت (6)؛ ظاهرگرایی (4).
تحلیل جداگانۀ مسائل هویتی نخبگان تهران و کلانشهرها، نشان داد تفاوت عمدهای بین موارد و فراوانی مقولات این دو گروه وجود ندارد؛ به این خاطر که اساساً این قشر اجتماعی درصد محدودی از جامعه هستند که ویژگیهای مشخص و مشترکی دارند. بدین ترتیب، گرچه مفهوم انتخابی در فاز اول تحقیق، «خانوادههای مذهبی» بود، اما آن را با عنوان «قشر مذهبی» جایگزین کردیم و علاوه بر مقالات مجلات منتخب، تمام مقالات سالهای 1397 تا 1402 سایت ensani.ir که واژه «مذهبی» را داشتند (بالغ بر 520 مورد) نیز بررسی شدند. همچنین، در این بخش، مقالاتی که بر اساس مصاحبه با صاحبنظران مذهبی بود نیز به عنوان افرادی از قشر مذهبی، در کنار مصاحبه با افراد عادی مذهبی قرار گرفت. در مجموع 41 مقاله و مصاحبه با 995 نفر تحلیل شدند و مقولات زیر بهدست آمد:
مشارکت اجتماعی (25)؛ بینش دینی (16)؛ بهروز بودن (16)؛ حوزهی اقتصادی (15)؛ رسانه (13)؛ استقلال زنان (11)؛ هویت (11)؛ سبک زندگی (10)؛ خانواده (10)؛ خدامحوری (10)؛ آموزش و تربیت (10)؛ عقلگرایی (9)؛ موضعگیری سیاسی (9)؛ فردگرایی (8)؛ تغییر رفتارهای دینی (8)؛ ظاهرگرایی و مقایسه (7)؛ تمدنسازی اسلامی (7)؛ اثر محیط (6)؛ مسائل جسمی/جنسی (5)؛ شعائر (5)؛ هنر (5)؛ قرآن (4)؛ عبادات فردی (4)؛ اثر تجربه (4)؛ ورزش (4)؛ سالمندان (2)؛ فراغت (2)؛ شناخت عرف (2)؛ ازدواج و همسری (2)؛ ارتباط با روحانیون (2)
جمعبندی مقولات اولیه حاصل از 65 مقالهی مرتبط با هویت زنان تهران که در آنها با حدود 1500 نفر مصاحبه شده است، براساس شمارش فراوانی، به صورت زیر است:
فردگرایی (51)؛ اشتغال و استقلال (47)؛ خانواده (45)؛ امنیت ذهنی (42)؛ ذهنیت مدرن (42)؛ ارتباطات اجتماعی (38)؛ زیبایی و سلامت جسمی (29)؛ اخلاق (25)؛ فراغت (21)؛ آموزش (21)؛ دینداری سنتی (21)؛ فرزندان (20)؛ مشارکت اجتماعی (18)؛ رسانه (18)؛ امنیت عینی (15)؛ سیاست (15)
تجمیع نتایج، براساس الگوی تحلیل لایهای علتها، به این صورت است:
لیتانی | ساختارها | گفتمانها | استعاره | |
نخبگان | احساس سرخوردگی | ارتباطات اجتماعی، ارتباط با خانواده، محیط و اقتضا (کلانشهر و دانشگاه)، نهادهای فرهنگی، مسائل سیاسی، اقتصاد فردی، رسانه | + توانمندی فردی - نگرش دینی انتقادی + مسائل اجتماعی | مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید، پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد. |
مذهبی | احساس سردرگمی | حوزهی اقتصادی، رسانه، استقلال زنان، خانواده، آموزش و تربیت، مسائل سیاسی، محیط (مسجد، مدرسه دانشگاه) | + مشارکت اجتماعی + بینش دینی (فقه پویا یا محافظهکاری) - بهروز بودن (عقلگرایی) - تمدنسازی اسلامی | ساکن خیابان ایران، مسافر سنت در هزارهی سوم (فیلم دلشکسته) |
زنان | احساس تبعیض | اشتغال و استقلال، خانواده، ارتباطات اجتماعی، زیبایی و سلامت، اخلاق، فراغت، آموزش، فرزندان | - ذهنیت مدرن (فمینیسم سیال) + فردگرایی (نوگرایی) + دینداری سنتی | فرزند کمتر، زندگی بهتر (فیلم واکنش پنجم؛ کتاب خط آبی کمرنگ) |
آنچه ارائه شده، همخوانی خوبی با روش تحلیل لایهای علتها دارد و در تبیین جامعۀ هدف ما کارا است، اما قدری با مدل اصلی تفاوت دارد. در تحلیل لایهای علتها، بررسی میشود که چه گفتمانی، ساختارهایی را پدید آورده که مشکل فعلی را در سطح لیتانی ایجاد کردهاند، اما تحلیل فعلی، میگوید ساختارهای موجود، چگونه با گفتمانهای مخاطب خود مواجه شدهاند که مشکل سطح لیتانی پدید آمده است. اگر بخواهیم، مدل اصلی را دنبال کنیم، به جدول زیر خواهیم رسید:
لیتانی | ساختارها | گفتمانها | استعاره |
احساس سرخوردگی در نخبگان | پر رنگ شدن «ارتباطات اجتماعی غیررسمی» مختل شدن «ارتباط با خانواده» واگرایی در «محیط کلانشهرها و دانشگاهها» برخورد نامناسب «نهادهای فرهنگی» رها کردن «مسائل سیاسی» سختی و ناامیدی در «اقتصاد فردی» استفادۀ منفعلانه از «رسانه» | «ترجیح تعهد بر تخصص» توسط مدیران و مسئولان | یک بز گر، گلهای را گر میکند. |
احساس سردرگمی در قشر مذهبی | از فرودستی تا فرادستی در «حوزهی اقتصادی» از مقابله تا تولید در «رسانه» از پرهیز تا بسترسازی برای «استقلال زنان» وابسته یا مستقل بودن «خانواده» فقهی یا علمی بودن در «آموزش و تربیت» از حرمت تا وجوب عینی در «مسائل سیاسی» حضور حداقلی یا حداکثری در «محیط اجتماعی» | تقابل «محافظهکاری دینی» و «فقه پویا» بین علمای دین | تشیع صفوی یا تشیع علوی؟ |
احساس سرزنش در زنان | عدم امنیت در «اشتغال و استقلال» عدم حمایت از سوی «خانواده» تحت نظر بودن در «ارتباطات اجتماعی» پناه بردن به «زیبایی و سلامت» تحت فشار بودن در رعایت «اخلاق» محدودیت در «فراغت» حاشیهای بودن در «آموزش» افراط در تسلط بر «فرزندان» | مردسالار بودن قوانین رسمی و عرف اجتماعی | زن، گوهری است در صدف. |
حال، با کنار هم قرار دادن دو جدول بالا، که یکی گفتمانها و استعارههای انتخاب شده توسط نخبگان، مذهبیها و زنان در تهران و کلانشهرها را تبیین میکند و دیگری نشان میدهد که چه گفتمانها و استعارههایی، بر ساختارهای زیستن آنها اثرگذاشته که در نهایت دچار مشکل احساس سرخوردگی، احساس سردرگمی و احساس سرزنش شدهاند، میتوانیم محور اصلی مسائل فعلی و پیشران آیندۀ زیستن (دینی) جامعۀ هدف را در عدم توجه به فردیت افراد در جامعۀ ایرانی ببینیم که باعث میشود:
با نخبگان توانمند، همراهی نشود. | در ضرورت توانمندی مذهبیها تردید شود. | توانمند شدن زنان، تحمل نشود. |
در نهایت، بر اساس تجمیع تحلیل لایههای علتها، ناظر به آیندۀ هویت در سه قشر نخبگان، مذهبی و زنان تهران و کلانشهرهای ایران، اگر اشتراکات یافتهها را ملاک قرار دهیم و برآوردی نیز از توانایی بخشش غیردولتی مانند موسسه سرمد داشته باشیم، میتوان اولویتهای زیر را برای اقدام تا افق 1410 پیشنهاد نمود:
اولویت | جامعۀ هدف (تهران و کلانشهرها) | راهبردهای پیشنهادی (براساس پیشرانهای گفتمانی و ساختاری «هویت») | استعارۀ جایگزین | |
5 | قشر مذهبی + نخبگان + زنان | ترویج گفتمان توسعۀ فردی آخرتمحور | حرکت از تو، برکت از خدا | |
قشر مذهبی + زنان | ||||
قشر مذهبی + نخبگان | ||||
4 | قشر مذهبی | تقویت گفتمان توسعۀ فردی آخرتمحور | آموزش سواد رسانهای سازنده | |
3 | زنان قشر مذهبی | تقویت روابط درون خانواده | ||
2 | نخبگان قشر مذهبی | تقویت روابط درون خانواده آموزش سواد رسانهای سازنده ارتقاء اثربخشی نهادهای آموزشی و فرهنگی | ||
1 | زنان نخبهی قشر مذهبی | تقویت روابط درون خانواده ارتقاء اثربخشی نهادهای آموزشی و فرهنگی حمایت از امنیت اقتصادی |
پیشنهادهای عملیاتی
براساس تعریف اولیه مسألۀ موسسۀ سرمد، به نظر میرسد لازم است برای اقدام مناسب، این گامها برداشته شود:
- توجه جدی به تفکیک جامعۀ هدف و جامعۀ مخاطب
- جستجوی موسسات و فعالان فرهنگی مخاطب که در حوزۀ مسائل فعلی و آتی جامعۀ هدف، فعال هستند.
- ارزیابی اثربخشی اقدامات این فعالان و موسسات بالادستی[18] در راستای نیازهای شناسایی شده
- طراحی اقدامات نوآورانه در زمینۀ نیازهای جامعۀ هدف که موسسات و فعالان فرهنگی موجود، اقدام مناسب و اثربخشی برای آنها ندارند.
در نهایت، پیشنهاد میشود با توجه به 5 راهبردی که برای جامعۀ هدف ذیل قشر مذهبی، شناسایی شده، اقدامات جنبشهای مذهبی مدرن که اهدافی مشابه یافتههای این پژوهش داشتهاند (مانند جنبش خدمت گولن، جنبش شاهدان یهوه، انجمن یسوعیان، شبکۀ توسعۀ آقاخان و فدراسیون جهانی جماعات خوجه اثناعشری)، مورد مطالعه قرار بگیرند.
[1] دکتر محمد مسجدجامعی، 17 مرداد 1391، «تعامل با مصر جدید سختتر از مصر دوران مبارک است»، که در نشریه خبرآنلاین منتشر شد. ایشان در تاریخ 6 تیر 1392 و بعد از شهادت چهار مسلمان شیعه نیز مصاحبهای با عنوان «خوشبینی به تحولات جهان عرب سادهانگاری است»، با سایت خبر آنلاین انجام دادند. این دو مقاله در کتاب «ایران و جهان عرب: تحولات عربی و ژئوپلیتیک ایران»، آمده است.
[2] https://www.isna.ir/news/95091810623
[3] Feasibility Study
[4] «جامعۀ هدف»، افرادی هستند که موسسه سرمد، قصد دارد با حمایت و توانمندسازی «جامعۀ مخاطب» خود (یعنی موسسات بالادستی و نخبگان فرهنگی)، سطح دینداری آنها را حفظ کند یا ارتقا دهد.
[5] 13 پژوهش در دهۀ 70 تا 80 (2.6 درصد)؛ 151 پژوهش در دهۀ 80 تا 90 (30.9 درصد)؛ 267 پژوهش در دهۀ 90 تا 1400 (54.8 درصد)؛ و 58 پژوهش از 1400 تا امروز (11.9 درصد).
[6] 13 پژوهش از 5 سال اخیر (1397 تا 1402)، 12 پژوهش از 1392 تا 1396 و 5 پژوهش از 1387 تا 1391.
[7] مقالۀ «مشارکت گفت و گویی در شبکه نخبگان دانش»، 1387
[8] کتاب «دریغ است که ایران ویران شود»، 1393، صفحات 408 تا 410
[9] کتاب «جامعۀ ایرانی: جامعۀ ناهموار»، 1400؛ فصل دوم: تنوع سرزمینی/اجتماعی/فرهنگی
[10] مقالۀ «مرگ مدرسه یا مرگ سوژه؟»، 1401؛ کتاب «کلانشهر و فرهنگ»، 1399، بخش دوم، بهخصوص فصل 9: تهران، شهر تمدنساز
[11] محمد مسجدجامعی، 1400، سیاست و گفتگوی دینی: اسلام و مسیحیت در دوران جدید، صص 86 و 87
[12] مطابق مأموریت موسسه سرمد، «مخاطبان»، نخبگان و موسسات بالادستی فرهنگی هستند، اما جامعۀ «هدف»، قشر یا اقشار اجتماعی هستند که این موسسات، به آنها خدمترسانی میکنند.
[13] مطابق آمار سرشماری سال 1395، شهر تهران حدود 9م جمعیت دارد و استان تهران، حدود 13م.
[14] مشهد (3م)، اصفهان (2م)، کرج (6/1م)، شیراز (5/1م)، تبریز (5/1م)، قم (2/1م)، اهواز (1/1م)
[15] کرمانشاه (950هزار)، ارومیه (736هزار)، زاهدان (587هزار)، بندرعباس (526هزار)، سنندج (412هزار)، گرگان (350هزار)، بجنورد (228هزار)، بوشهر (223هزار)
[16] به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق میشود که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد.
[17] به فردی اطلاق میشود که به صورت بالقوه نخبه بوده ولی هنوز زمینههای لازم برای شناسایی کامل و بروز استعدادهای ویژه او فراهم نشده است.
[18] موسسات بالادستی، در جهت تولید و ترویج اندیشه فعالیت دارند؛ نخبه و فعال فرهنگی تربیت میکنند؛ نقش مشاوره و راهبری دارند؛ و... .